Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش همشهری آنلاین، کف دستان باند پیچی شده‌اش را با فاصله کمی از صورتش نگه داشته است. پوست صورتش قرمز و ملتهب است و به سختی راه می‌رود. او متهمی است که خواهرش را زنده زنده در شهرک امید تهران آتش زد و کلیپ صحنه جنایتش در فضای مجازی دست به دست شد.

۵  اردیبهشت امسال صدای فریادهای سوختم سوختم دختر ۳۴ ساله‌ای به نام الهام در محوطه شهرک امید تهرانپارس پیچید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

همه چیز در چند ثانیه رخ داد اما آتش به‌پاشده گریبان جوانی الهام را گرفت و منجر به مرگ تلخ او شد.

نگهبان شهرک امید در لحظه‌ای سرش را چرخاند و شاید حتی متوجه دلیل آتش‌سوزی نشده بود. فقط زن جوانی را می‌دید که سر تا پا در آتش می‌سوخت و مرد جوانی هم کمی آن طرف‌تر دست و صورتش آتش گرفته بود. نگهبان در چشم برهم زدنی کپسول آتش‌نشانی را در دست گرفت و به سرعت آتش را از بدن الهام خاموش کرد. بعد هم خودروی او را که کمی آن طرف‌تر در حال سوختن بود خاموش کرد.

چند روزی از این حادثه گذشت و با انتشار کلیپ لحظه حادثه، عمق فاجعه بر عواطف عمومی چنگ می‌زد. همه محتوای کلیپ از این قرار بود: «خودروی چانگان سفید رنگ با سرعت خیلی کم چند متری حرکت می‌کرد. در خودرو سمت راننده باز بود و مرد جوانی با راننده درگیر شده بود. مرد جوان یک بطری در دست داشت و محتوای داخل بطری را به سر و صورت و بدن راننده می‌پاشید.

چند لحظه بعد راننده را از صندلی خودرو پایین کشید و دستش را سمت جیبش برد. ناگهان هر دو نفر آتش گرفتند. راننده که یک زن جوان بود سر تا پا در آتش می‌سوخت و در اطراف ماشینش می‌دوید. همان موقع نگهبان سر رسید و با کپسول آتش‌نشانی اقدام به خاموش کردن آتش کرد.»

حادثه به حدی با سرعت رخ داد که همسایه‌ها زمانی به خودشان آمدند که نگهبان این شهرک در کسری از ثانیه با کپسول آتش‌نشانی، حریق را از ماشین و سر و بدن الهام اطفا کرده بود. دود غلیظی از خودروی چانگان بالا می‌رفت و الهام که ثانیه‌های قبل سر تا پا در آتش می‌سوخت بلافاصله به بیمارستان منتقل شد.

برادر او نیز دچار سوختگی شده بود و راهی بیمارستان شد اما روز بعد الهام به دلیل شدت جراحات وارد شده جان خود را از دست داد. تصاویر دوربین مداربسته راز جنایت را افشا کرد و مشخص شد الهام در جریان آتش‌افروزی عمدی برادرش جان خود را از دست داده است و به این ترتیب رسیدگی به موضوع در دستور کار محمد وهابی بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت.

در حالی که الهام قبل از فوت به دلیل وخامت حالش قادر به تکلم و ثبت شکایت نبود، برادر ۳۶ ساله او تحت تحقیقات قرار گرفت و روز گذشته در حالی که دوره درمان خود را طی کرد در شعبه دوم دادسرای جنایی تهران تحت بازجویی قرار گرفت.

دعوای آتشین بر سر ارثیه

سوختگی بدنش خیلی شدید است به گونه‌ای که دستبند هم به او نزده‌اند.

دعوای تو با خواهرت از چه زمانی آغاز شد؟

من و خواهرم با همدیگر اختلاف شدیدی نداشتیم. همیشه همدیگر را دوست داشتیم و بعد از اینکه مادرم از دنیا رفت من و خواهر و برادرم کسی را جز همدیگر و پدرمان نداشتیم اما اختلاف در هر خانواده‌ای رخ می‌دهد.

مادرت به تازگی فوت کرده بود؟

نه چند سال قبل بر اثر سرطان جان خودش را از دست داد. مرگ او بشدت ما و پدرمان را غمگین کرد.

اختلاف شما که منجر به این حادثه شد به خاطر چه بود؟

۳ روز قبل از حادثه من به برادرم گفتم که اثاثیه منزل ۶۰ میلیون تومان ارزش دارد و قرار شد آن اثاث را برای پرداخت مالیات بفروشم اما روز حادثه الهام مقابل بلوک آمد و وقتی من را در حال فروش وسایل دید اعتراض و فحاشی کرد. او یک دستگاه پوز هم همراه داشت و ‌گفت کارت بکش و پول اثاثیه را بده اما من ‌گفتم که پول نقد یا چک می‌دهم که الهام قبول نکرد.

دوباره درگیری لفظی ما بالا گرفت و او که پشت فرمان ماشینش نشسته بود باز هم فحاشی کرد. من عصبانی شدم و سوئیچ خودروی او را برداشتم. الهام بنزین داشت و روی من پاشید که بعد از چند ثانیه شعله‌ور شد. من روی زمین غلت خوردم تا خاموش شوم اما نفهمیدم چه شد که بنزین شعله‌ور شد.

تو فندک نداشتی؟

نه. فندک و چاقو در ماشین الهام بود. من وقتی عصبانی شدم فقط با چاقو چند ضربه به پای خواهرم زدم.

در اعترافات قبلی‌ات در آگاهی گفته بودی که فندک برای تو بود!

نه من چنین چیزی نگفتم.اصلاً حال خوبی نداشتم حتماً اشتباه شده است.

چرا اینقدر بیقراری و گریه می‌کنی؟

حادثه‌ای که اتفاق افتاد از جلوی چشمم کنار نمی‌رود. به خاطر از دست دادن خواهرم غمگینم.

فکر می‌کنی انتهای این پرونده به کجا ختم می‌شود؟

من اتهام قتل خواهرم را قبول ندارم. خواهرم یک فرزند کوچک دارد که او تنها ولی دم پرونده است. پدرش یعنی شوهر خواهرم قیم اوست و من امیدوارم شوهرخواهرم نسبت به من رضایت دهد.

رسیدگی به این پرونده برای روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا در دستور کار بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران قرار دارد.

منبع: آخرین نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت akharinnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آخرین نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۹۴۷۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

گفت‌و‌گو با مردی که برای نجات جان دختر بچه‌ای وارد رودخانه خروشان شد

چند روزپیش ودربحبوحه بازندگی وجاری شدن سیلاب شدید دربرخی استان‌های‌کشور، فیلمی درفضای مجازی منتشرشد که نشان می‌داد جوانی از اهالی روستای مزن زمین شهرستان سرباز دراستان سیستان وبلوچستان، بدون توجه به شدت جریان آب وارد یک رودخانه عمیق شد و تلاش‌کرد تا بسته حاوی اقلام پزشکی را به دختربچه مجروحی برساند که در چند قدمی مرگ بود.

سلیم گهرام‌زهی، دهیار جوان ۳۳ساله روستای مزن زمین است که به دل خطر زدتاجان دختربچه را ازمرگ نجات دهد. روز حادثه سحر درخانه بود که کف پایش دراثر برخورد با خرده‌شیشه‌های شکسته لیوان برید و خونریزی‌کرد. او مبتلا به بیماری تالاسمی بود وباوجود این‌که اهل خانه سعی‌کردند بااستفاده ازپارچه خونریزی رامتوقف کننداماخون بند نیامد. آن‌طور که گهرام‌زهی توضیح می‌دهد، روستای آنها خانه بهداشت و درمانگاه ندارد و با بند نیامدن خونریزی پای دختربچه، یکی از اقوام او که در درمانگاه و به صورت تجربی بخیه زدن را از پزشکان یاد گرفته بود به سلیم‌گفت به اورژانس روستای علی‌آباد برود و باند استریل، سرم شست‌وشو و بی‌حس‌کننده بیاورد تا پای دختربچه را بخیه بزند.

به گفته او، اگر خونریزی ادامه پیدا می‌کرد، ممکن بود دختربچه جان خود را از دست بدهد. گهرام‌زهی همراه یکی ازدایی‌های سحر به روستای علی‌آباد رفتند وازاورژانس این روستا اقلام پزشکی را گرفتند. زمان بازگشت به روستا اماشرایط بحرانی بود. رودخانه سرباز به‌شدت طغیان‌کرده و سیلابی شده بود: «موقع برگشت و به خاطر پیاده‌روی چندساعته حسابی خسته بودیم. ساعت ۵ بعدازظهر بود و برگشت‌مان چند ساعت زمان می‌برد. نباید زمان را از دست می‌دادیم و جان دختربچه در خطر بود. درحالی‌که بسته لوازم پزشکی دستم بود با دو نفر از اقوام تصمیم گرفتیم دست همدیگر را بگیریم و از رودخانه رد شویم. کمی جلوتر رفتیم، اما آن دو نفر ترسیدند.

آن لحظه به تنها چیزی که فکر می‌کردم، نجات جان سحر بود. چون خودم هم یک دختربچه حدودا دوساله دارم. رودخانه بیش از۷-۶ هفت متر عمق داشت و خطرناک بود. به همراهانم گفتم من می‌روم، هرچه باداباد. بسته لوازم پزشکی را بالای سرم گرفتم و وارد آب شدم. امواج رودخانه قوی بود. سعی‌کردم تعادلم را در آب حفظ کنم، اما جریان سیلاب اجازه نمی‌داد. هرچه تلاش می‌کردم پایم را به کف رودخانه برسانم، نمی‌شد و اصلا انگار کفی وجود نداشت. آب به‌شدت عمیق بود.۱۰دقیقه وحدود۳۰۰ متر در رودخانه با امواج آب درگیر بودم تا جایی‌که ۳-۲ سه بار به طور کامل زیر آب رفتم و چیزی به غرق‌شدنم نمانده بود.

 لوازم پزشکی خیس شده بود، اما باید همان را به روستا می‌رساندم. بعد از مدتی خودم را به قسمت کم‌عمق رودخانه رساندم تا کمی استراحت کنم. به‌شدت خسته بودم و به تجدید قوا نیاز داشتم. چند دقیقه داخل آب استراحت کردم و وقتی خستگی‌ام کمی رفع شد، دوباره شنا کردم و مسیر بی‌خطر برای خروج از رودخانه را پیدا کردم.» بعد از بازگشت به روستا، گهرام‌زهی وسایل پزشکی را برای بخیه زدن به دست فامیلش رساند: «باند و گاز استریل خیس شده و قابل استفاده نبود و برای همین از مدرسه و نانوایی باند تمیز پیدا کردیم. چون الکل نداشتیم، بعد از شست‌وشوی ابزار پزشکی با سرم شست‌وشو با کمک هم ۱۳بخیه به پای سحر زدیم.

بعد ازسه روز اورا به بیمارستان ایرانشهر بردیم و در بیمارستان گفتند بخیه‌ها خوب زده شده است، اما چون خطر عفونت وجودداشت، پزشک بخیه‌هایی که زده بودیم را بازکرد و پس از ضدعفونی کردن، محل زخم را دوباره بخیه زد. با این‌که کارم خطرناک بود، اما پشیمان نیستم و خوشحالم‌که آن دو نفر وارد رودخانه نشدند، چون ممکن بود جان‌شان به خطر بیفتدوسیلاب آنها را ببرد.» گهرام‌زهی از نبود امکانات درمانی در روستای‌شان گله‌مند است و می‌گوید، چون درمانگاه وحتی خانه بهداشت هم نداریم، اگر کسی بیمار شود یا مادر باردار داشته باشیم، همه امیدمان به خداست و چیزی نداریم که دل‌مان به آن خوش باشد.

منبع: جام جم

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • گفت‌و‌گو با مردی که برای نجات جان دختر بچه‌ای وارد رودخانه خروشان شد
  • عجایب جدید از ویروس کرونا؛ مردی پس از ۶۱۳ روز بیماری درگذشت!
  • وعده صادق الهام‌بخش بودن خون شهیدان مقاومت را در به میدان آمدن دانشجویان ده‌ها دانشگاه آمریکا و اروپا می‌بینیم
  • خواهرکشی ناموسی در مشهد | قتل زن ۲۳ ساله به دست برادر ۱۷ ساله
  • دختر کیومرث پوراحمد: پدرم نرفته بود شمال که خودکشی کند/او برای برگشت از سفر، چندین قرار کاری گذاشته بود و قول داده بود برای دیدن خواهرش به زاهدان برود
  • مردی که ۶۱۳ روز کرونا داشت، فوت کرد
  • توصیفات مجمع روحانیون مبارز از عروس ارشد امام (ره) /تسلیت به سیدحسین خمینی و خواهرش
  • سلطان سلجوقی چگونه در طرشت زمین‌گیر شد؟
  • نوه نلسون ماندلا: اراده فلسطینی‌ها الهام بخش ماست
  • کفش هایی با الهام از رم باستان (عکس)